زندگی و اندیشه امیل دورکیم
در سال ۱۸۸۷ به استادیِ دانشگاه بوردو برگزیده شد و همان جا کرسی علوم اجتماعی و تعلیم و تربیت را تأسیس کرد و به این دانشِ از رونق افتاده و نسبتا بیاعتبار رونق و اعتباری تازه داد. طی شانزده سال بعد وی به مطالعات خود ادامه داد و ایدههایش را وضوح بخشید. نخستین اثر مهم وی کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی بود که در سال ۱۸۹۳ چاپ شد. این کتاب در عین حال رساله دکترای او به شمار میرود. در سال ۱۸۹۵ نیز کتاب قواعد روش جامعهشناختی را منتشر کرد که مباحثات قابلتوجهی را برانگیخت. تحقیق مهم دیگری را در سال ۱۸۹۷ منتشر کرد با عنوان خودکشی، تحقیقی جامعهشناختی که به مسئلهای که غالبا شخصی و فردی قلمداد میشد، از منظری اجتماعی میپرداخت. در همین زمان با همکاری دانشمندان دیگری سالنامه جامعهشناختی را پدید آورد. این نشریه که در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی شهرتی بسزا به دست آورد، مطالعات و بررسیهای اجتماعی تازهای را منتشر ساخت که یک مکتب فکری را نمایندگی میکرد. اولین مطالعات دورکیم که در این سالنامه منتشر شدند، عبارتند از: تحریم همبستری با محارم و خاستگاههای آن، و تعریف نمودهای دینی. پس از آن وی مقاله توتمپرستی را نیز در همین سالنامه به چاپ رساند.
در سال ۱۹۰۲ دورکیم پس از سالها انتظار به دانشگاه سوربنِ پاریس راه یافت و کرسی تعلیم و تربیت را به عهده گرفت و بعدها در همین رشته به استادی نائل آمد. وی در آنجا جامعهشناسی و تعلیم و تربیت را به موازات هم تدریس میکرد. کرسی وی بعدها عنوان کرسی جامعهشناسی سوربن را پیدا کرد. در سال ۱۹۱۱ گزارش "احکام واقعی و احکام ارزشی" را به کنگره فلسفی بولونی ارائه کرد و در سال ۱۹۱۲ ـ یعنی دو سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول ـ کتاب صُوَر ابتدایی حیات دینی را که معروفترین و تأثیرگذارترین اثر او بود، منتشر کرد. وی سرانجام در سال ۱۹۱۷ در پنجاه و نه سالگی و در اوج شهرت درگذشت.
عمده کارهای دورکیم به مکتب اثباتگرایی گرایش دارد. او معتقد بود رخدادهای اجتماعی دارای واقعیت خاص خود هستند و از نظر او میتوان واقعیتهای اجتماعی را همچون شیء مورد بررسی قرار داد.
عنوان رسالهٔ دکترای دورکیم، دربارهٔ تقسیم کار اجتماعی است. در این اثر، وی به بررسی علل اجتماعی گذار از جامعهٔ سنتی به متجدد) از دیدگاه او، جامعهٔ مکانیکی به ارگانیک) میپردازد.
به منظور مطرح کردن جامعهشناسی به عنوان یک علم، دورکیم دفاعی فلسفی از آن را در کتابقواعد روش جامعهشناسی )۱۸۹۴)ـ که به نوعی چکیدهٔ رسالهٔ دکترای اوست .مطرح کردهاست. وی در این کتاب استدلال میکند که از آنجایی که جامعهشناسی موضوع و روش مدون تحقیق دارد، میتواند به عنوان یک علم مطرح شود.
اثر مهم دیگر او در جامعهشناسی اثباتگرایانه )پوزیتویستی) خودکشی )۱۸۹۷ ( نام دارد که وی در آن با استفاده از دادههای آماری به دستهبندی میزان خودکشی در اقشار و جوامع مختلف میپردازد. وی در این کتاب چهار نوع خودکشی را از یکدیگر متمایز میسازد:
- خودکشی خودخواهانه (Egoistic)
- خودکشی دیگرخواهانه (Altruistic)
- خودکشی آنومیک (Anomic)
- خودکشی قضا و قدری (Fatalistic)
وی در مورد گذار جوامع اروپایی از وضعیت قبل از صنعتی شدن به وضعیت صنعتی و تأثیرات آن روی جامعه، با مرتبط ساختن فرهنگ و تغییر معتقد بود که صنعتی شدن نوع جدیدی از تقسیم کار را در اروپا به وجود آورد که باعث درهم شکسته شدن یک سلسله ارزشها و هنجارهای مشترک اجتماعی شد. این مسئله میتواند منجر به حالت ناهنجاری فرهنگی و از هم پاشیدگی وحدت اجتماعی گردد. این امر نیز به نوبه خود وجود دولت قدرتمند با اختیاراتی گسترده میطلبد در غیر این صورت جامعه سیر قهقرایی خواهد پیمود.
از جمله مهمترین آثار در حوزهٔ جامعهشناسی دین، کتاب صور بنیادی حیات دینی )۱۹۱۲)دورکیم است.