موزه تاریخ علوم پزشکی؛ طبابت از دوران شهر سوخته تا امروز
حوالی بازار تهران، شمیرانات یا محدوده تهران قدیم از هر کوچه پس کوچهای دست کم یک عمارت قجری سرکشیده و از ایام شهرنشینی ما خوب دلبری میکند و خودی نشان میدهد. خانههای دوره قاجار از معدود بناهای بجامانده هستند که ما را به حریم امنی دعوت میکنند که اجداد ما تجربه کردهاند؛ دقایقی در آغوشمان میکشند و آرامش را بدرقه راهمان میکنند؛ آنقدر که دیگر این ما نیستیم که به جستجویشان میرویم بلکه به دیدارشان دعوت میشویم. موزه تاریخ علوم پزشکی ایران از دل ساختمانهای اداری و دانشکدههای دانشگاه تهران ما را فرا میخواند تا چند نشان، نشانمان بدهد.
دعوت علم به میزبانی تاریخ
با اینکه دور از ذهن میرسد خیابان امیرآباد شمالی، به جز خوابگاههای دانشجویی و چند دانشکده دانشگاه تهران جایی برای پرسهزنی و شهرگردی داشتهباشد؛ اما تهران همیشه چیزی برای غافلگیری دارد تا برای خاطرخواهانش رو کند. درست در میانه خیابان 16ام امیرآباد که منطقهای اداری-مسکونی است، در جوار پارک علم و فناوری دانشگاه تهران عمارتی پا برجاست که حال و هوایی نه امروزی و نه دیروزی که قاجاری دارد. بنایی که در کنار دهها باغ و قنات و عمارت از صدقهسری صدراعظم ناصرالدینشاه، آجر روی آجرش رفته و امیرآباد به یمن همین درایتهای امیرکبیر، امیرآباد نامیده شد. بنایی که امروز موزه تاریخ علوم پزشکی ایران است و دیروز اما اصبطل جلالیه.
ورودی عمارت حیاط سرسبزی است با چند آلاچیق تازهساز که تا ورودی ساختمان به شما خوش آمد میگوید. اگرچه از جزئیات تاریخچه کاربریش، اطلاعات دقیقی دردسترس نیست و زمانی که به ثبت میراث فرهنگی رسیده، در حال تخریب بوده؛ اما کلیت معماری موقعیت اصبطل را به خوبی تداعی میکند. هرچند بعد از بازسازی و شروع به کار (1380) به نام موزه تاریخ علوم پزشکی ایران شناخته شده و در کنار 9 بخش اصلی انسان دیرینشناسی، مردمشناسی، اسناد و نسخ خطی، دوره تاریخی، دامپزشکی، چشم پزشکی، دندان پزشکی، دواخانه نظامی و بخش گیاهان طب سنتی دو بخش هم به اسناد مرتبط دکتر محمد قریب و پروفسور یحیی عدل اختصاص دارد که بخش ویژهای از تاریخ معاصر پزشکی ایران مدیون دانش و تخصص آنهاست.
شکوه خرد انسان دیرینه در موزه تاریخ علوم پزشکی
شهر سوخته از آن بخشهای تاریخ ایران است که نه فقط شناسنامه ماست که شگفتانگیزترین نشانههای نبوغ ایرانیان را از 5000 سال پیش برایمان رونمایی میکند. مهمترینهایش مومیای 900 ساله بدن کامل از اطراف شهر یزد یا جمجه معروفی که چند سال پیش خبرش را شنیدیم که بخوبی نشان میدهد چطور در هزاره سوم پیش از میلاد (5000 سال پیش) و در ایران، جراحی مغز (جراحی تراپانسون) روی او انجام شده و دخترک توانسته 3 ماه بیشتر زنده بماند. اینها و کشفیات دیگر از این منطقه باستانی در کنار فرهنگ و سبک زندگی از توسعه تخصص مردمان ایران باستان در علوم پزشکی پردهبرداری میکند و نشان میدهد که چطور بدون کوچکترین ابزار مدرن پزشکی، پیچیدهترین درمانها و عملهای جراحی بخوبی انجام میشده؛ اگرچه شاید این مهارت و توانمندی برای بشر امروز همچنان یک راز است.
سوالی که هنوز بیجواب است و پاسخ در دل همین ابزاری است که در بخش مردمشناسی هزاران سال است که ممهور مانده. اینکه چطور در ایران باستان و حتی تا همین چند صده اخیر بدون برق، بدون لیزر و حتی بدون تکنولوژیهای امروزی و با سادهترین ابزار و شیوههای درمانی، سختترین بیماریها را با الهام از طبیعت درمان میکردهاند. روشهایی که امروز با طب سنتی در حال احیا هستند، از انواع شاخ و تیغهای حجامت، چاقوهای فصادی، نیشتر گرفته تا ابزار دندانپزشکی سنتی که روزگاری دوای درد مردم بود که با یقین به همین شیوههای درمان خود را به دست طبیب میسپردند.
روزگار قریب موزه تاریخ علوم پزشکی
با آن سریال خوش ساخت کیانوش عیاری، حالا دیگر دکتر قریب را همه میشناسند. حالا همه میدانیم او که بود و چرا نامش نه تنها در علم پزشکی که در تاریخ ایران جاودانه شد. اما تماشای اسناد و وسایلی که از او بجا مانده شاید ما را بیشتر به خود واقعی او نزدیک کند. مثلا همین که تابلوی مطب، بنیانگذار پزشکی نوین اطفال در ایران را در سادهترین شکل ممکن ببینی یا تماشای افتخارات یک عمر تلاشش برای کودکان این سرزمین، یکجا و در کنار هم تو را به این فکر میبرد که برای ماندگاری نباید به ماندگاری فکر کرد، باید به آن عمل کرد. باید ذره ذره وجودت بذری شود تا از ثمرهاش آیندگان بهرهای بگیرند.
در کنار دکتر قریب اسناد، مدارک، عکسها و افتخارات پروفسور یحیی عدل، پدر جراحی نوین ایران، هم به چشم میخورد. او در کنار خدمات بزرگش به علم پزشکی ایران، در همین حوزه مکتبی در ایران پایهگذاری میکند به نام مکتب عدل و شاگردانش (قبل از انقلاب) مجلهای به نام ”مکتب عدل” منشتر میکنند به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی محمد قاسمی منتشر میکردند.
آنها که مینویسند، ماندگارند
باید عاشق کتاب باشی تا بدانی چرا کسی در تماشای نسخ خطی آنقدر غرق میشود که برای تک تک نسخهها و کتابها وقت میگذارد، با نگاهش نوازششان میکند و به دستانی فکر میکند که قرنها پیش قلم بهدست گرفته و کشف و شهودش را از عالم طب تحریر کرده؛ یافتههایی که مثل اسطورها نامیرا، ابدی هستند. اینکه ببینی و بخوانی که یک نفر عمرش را گذاشته برای طب نوشیندنیها؛ یا شگفتانگیزتر از این چه میتواند باشد که خط زکریای رازی را ببینی و بخوانی و بدانی که همین کتابی که امروز اینجاست، قرنها پیش از ذهن و زبان بزرگترین طبیب ایران نوشته شده و تاریخ امانتدار این مسئولیت که بی کم و کاست به دست ما برسد.
همه این حظ بصرها یک طرف اما دیدن کتابهای زیادی، بیهیچ نام و نشان از نویسنده یا گردآورنده که برای علم و حکمتش چشم داشتی به ماندگاری نامش نداشته و حاصل عمرش را گویا بی هیچ توقعی در طبق اخلاص تقدیم کرده؛ تو را بیشتر محو تماشا دستخطش میکند بلکه از میان نوشتههای ردی یا نشانی از نگارنده پیدا کنی.
بدون درد، بدون خونریزی
به نظر میرسد از هر 10 نفر حداقل 8 نفر از دندان پزشکی ترس جدی دارند و حتی دیدن وسایلش ما را مضطرب میکند. اما در مورد بخش دندان پزشکی موزه تاریخ علوم پزشکی، باید بگویم که این مسئله نه تنها صادق نیست بلکه یکی از آن قسمتهایی است که بیننده را بیشتر پابند خود میکند. از ریز و درشت وسایلی که برای انواع بیماریهای دهان و دندان قدیمی یا یونیتهای بزرگ و رنگی که اتفاقا خیلی جذابتر از یونیتهای امروزی بودهاند، بگیر تا انبرهای که دوران پدربزرگان ما برای کشیدن دندان توسط دلاکهای کنار خیابان استفاده میشده. میتوانید مطمئن باشید که تنها جایی است که با لذت به دندانپزشکی فکر میکنید.
اما اگر با این گفتهها هنوز دندانپزشکی برایتان جذاب نیست، بخش چشم پزشکی موزه تاریخ علوم پزشکی قطعا جذبتان میکند. دیدن انواع عدسیها، دستگاههای اولیه برش عدسی و از همه مهمتر اسناد، ابزار کار و لوازم شخصی پرفسور شمس، بنیانگذار چشم پزشکی نوین در ایران خالی از لطف نیست. پرفسور شمس که در کنار برپایی چشم پزشکی ارتش و آموزش چشم پزشکی در دارالفنون خدمات بسیاری را برای اولینبار از خود به یادگار گذاشته:
انجام اولین پیوند قرنیه در ایران، انجام پیوند صلبیه و پیوند توام صلبیه و قرنیه، دائر کردن انجمن چشم پزشکی ایران، احداث بیمارستان فارابی و …
آخرین منزل در موزه تاریخ علوم پزشکی
اما آخرین منزل این گردش علمی-تاریخی جذاب، تجربه حضور در قدیمیترین داروخانه ایران، دواخانه نظامی است که بعد از اهدا به دانشکده داروسازی دانشگاه تهران، سال 1371 به موزه تاریخ علوم پزشکی منتقل شده است. داروخانهای با طبقههای بلوطی رنگ و از جنس چوب، داروهایی که بجای قوطیهای مقوایی و تویوپ و … در شیشههای شفاف قهوهای رنگ و یا ظرفهای سرامیکی با نظم و ترتیب تا سقف دواخانه را پر کردهاند. فضایی دوستداشتنی که خودش شفای روح خسته بیمار یا همراه بیمار است.
قصه دواخانه نظامی به 150 سال پیش میرسد زمانی که ارتش ایران در یک حراجی آن هم در اتریش، آن را خریده و مسئولیتش را به هادی خان سرتیپ واگذار میکند و این طور میشود که اولین داروخانه ایران به سبک امروزی، در خیابان امیرکبیر تهران (چراغ برق سابق) شروع به کار میکند. اداره داروخانه از هادی خان به خواهرزاده داروسازش (دکتر عبدالحسین خان) میرسد و مدتی بعد هم در ازای طلبش از ارتش ایران، به او واگذار میشود. تا اینکه در سال 67 بعد از فوت او دواخانه نظامی تعطیل و در آخر هم توسط دکتر امیرهوشنگ نظامی، آخرین وارث این داروخانه به موزه اهدا میشود. همه اسناد و دفاتر، تاریخ نسخه، نام طبیب، نام بیمار، ترکیب داروها، مواد، مقدار و قیمت و … همه ثبت شده و در موزه تاریخ علوم پزشکی نگهداری میشود.
برگرفته از:https://www.nabro.ir