هرچند در عرصههای اندرونی و فضاهای غیررسمی، مردم آموختهاند شادمانی را هرچند گاه با افراط و تفریط داشته باشند، اما مسأله اصلی آن است که در عرصههای عمومی ما بجز مناسبت مذهبی بسیار محدود (نیمه شعبان) فرصت دیگری برای شادمانه بودن جمعی و در کنار هم بودن نداریم
شادیهای پس از پیروزیهای فوتبال، انتخابات و... بیانگر آن است که نظام فرهنگ رسمی و سیاستهای فرهنگی ما، ظرفیتی برای این مسأله نداشتهاند و نخواستهاند داشته باشند
شادی هرچند در سطح روانی و فردی تجربه میشود، اما عملاً یک محصول جمعی است. شادی محصول زندگی شادمانه است، محصول جمعهای شاد و باهمبودنها و شیوه زندگی شادمانه است. فقدان آیینهای شاد غیرمذهبی و محدود و کنترل کردن تجمعات شادمانه غیرمذهبی، عملاً سبب اختلالی در دانش و مهارتهای فرهنگی شادمانگی در جامعه ما شده است
«شادی»، «شاد بودن» و «شادمانی کردن» مفاهیم کلیدی در هر فرهنگی است که میتوان از طریق آنها نظام زندگی مردم هر جامعهای را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. در فرهنگ ایران امروز، این مفاهیم نه تنها همیشه مبهم بودهاند، بلکه محل نزاع گفتمانی گروههای مختلف رسمی و غیررسمی هم بودهاند. آنچه طی دهههای اخیر در جامعه ایرانی در خصوص شادی در سیاستهای فرهنگ رسمی رخ داده است، نوعی ابهام و گاه تناقض را شامل میشده است.